خلاصه داستان: داستان از این قرار است که احمد سرپرست بخش تعمیرات پالایشگاه آبادان است و برای مراسم خواستگاری دخترش سمیرا آماده می شود. و ستاره دختر دیگرش درهمان روز قصد سفر به تهران برای شرکت در جشن خداحافظی یکی از دوستان هم دانشگاهی اش را دارد. پدرش به دلایلی به این سفر مشکوک است و این آغاز ماجراست.